- جدید
- ناموجود
2 عدد تمبر هفتادمین سالگرد تولد جوزف استالین - سیاستمدار - بلغارستان 1949
Bulgaria 1949-The 70th Anniversary of the Birth of Joseph Vissarionovich Stalin
توجه : درج کد پستی و شماره تلفن همراه و ثابت جهت ارسال مرسوله الزامیست .
توجه:حداقل ارزش بسته سفارش شده بدون هزینه پستی می بایست 100000 ریال باشد .
توجه : جهت برخورداری از مزایای در نظر گرفته شده برای مشتریان لطفا ثبت نام نمائید.
در صورت نیاز به راهنمائی لطفا با شماره 09381506644 تماس بگیرید.
با پیوستن به کانال تلگرام تمبرستان به نشانی http://www.telegram.me/tambrestan در جریان جدیدترین کالاهای اضافه شده به سایت قرار بگیرید. برای سهولت و تسریع در اتصال با گوشی موبایل میتوانید در لیست تماسهای برنامه تلگرام خود عبارت tambrestan@ را جستجو نمائید.
ژوزف استالین
ژوزف استالین იოსებ ბესარიონის ძე სტალინი Иосиф Сталин | |
---|---|
ژوزف استالین | |
نخستین رهبر حزب کمونیست شوروی | |
مشغول به کار ۳ آوریل ۱۹۲۲ – ۵ مارس ۱۹۵۳ |
|
پیش از او: | ویاچسلاو مولوتف(پست در سال ۱۹۲۲ ایجاد شد) |
بعد از او: | نیکیتا خروشچف |
اطلاعات شخصی | |
تولد | ژوزف ویسارینویچ جوگاشویلی ۱۸ دسامبر ۱۸۷۸ گوری، گرجستان، امپراتوری روسیه |
مرگ | ۵ مارس ۱۹۵۳ میلادی (۷۴ سال) مسکو، روسیه، شوروی |
ملیت | اتحاد جماهیر شوروی |
حزب سیاسی | حزب کمونیست شوروی |
همسر | اکاترینا سوانیدزه (۱۹۰۷–۱۹۰۶) نادژدا آلیلویوا (۱۹۳۲–۱۹۱۹) |
فرزندان | یاکوب (یعقوب) جوگاشویلی واسیلی سوتلانا |
محل اقامت | مدفون در آرامگاه لنین |
پیشه | سیاستمدار، تحصیل کرده در مدرسه دینی |
دین | خداناباور |
امضاء | |
خدمت نظامی | |
کنیه(ها) | مرد پولادین |
سالهای خدمت | ۱۹۴۳–۱۹۵۳ |
رزمها/جنگها | جنگ جهانی دوم |
یوسب بساریونیس دزه جوغاشویلی (به گرجی: იოსებ ბესარიონის ძე ჯუღაშვილი) مشهور به ژوزف استالین (به روسی: Иосиф Сталин) (زاده ۱۸ دسامبر ۱۸۷۸-درگذشته ۵ مارس ۱۹۵۳) رهبر و سیاستمدار کمونیست شوروی بود که از اواسط دهه ۲۰ تا مرگش در ۱۹۵۳ رهبر عملی حزب کمونیست اتحاد شوروی و در نتیجه رهبر دو فاکتوی کل این کشور بود.
او در شهر گوری در گرجستان که آن زمان بخشی از امپراتوری روسیه بود به دنیا آمد و در ۱۹۲۲ به مقام دبیر کل حزب کمونیست اتحاد شوروی رسید. پس از مرگ ولادیمیر لنین، استالین موفق شد در مبارزه قدرت در دهه ۲۰ بر لئون تروتسکی پیروز شود و رهبری حزب را در دست گیرد. در دهه ۱۹۳۰ استالین تصفیه کبیر را آغاز کرد که به کمپینی از سرکوب سیاسی، دستگیری و قتل مخالفان معروف است که در ۱۹۳۷ به اوج رسید.
حکومت استالین آثار ماندگار بسیاری داشت که تا پایان دولت شوروی در آن باقیماندند گرچه مائوئیستها، خوجه ئیستها، آنتی رویزیونیستها و بسیاری دیگر او را آخرین رهبر سوسیالیست واقعی در تاریخ اتحاد شوروی میدانند و عروج خروشچف و استالین زدایی پس از استالین را «رویزیونیسم» میخوانند. استالین مدعی بود که سیاستهایش بر مارکسیسم-لنینیسم بنا شدهاند اما اکنون نظام اقتصادی و سیاسی او را بیشتر استالینیسم میخوانند. (گرچه بعضی از طرفداران استالین با این عنوان مخالفند).
استالین در ۱۹۲۸ سیاست نِپ (Новая экономическая политика, НЭП، سیاستهای نوین اقتصادی[۱]) که در دهه ۲۰ جریان داشت را با «برنامههای پنج ساله» و «کشاورزی کلکتیو» تعویض کرد. با این سیاستها و تحت رهبری استالین، اتحاد شوروی تا پایان دهه ۳۰ از کشوری با جمعیت غالب دهقانی به یکی از قدرتهای صنعتی جهان بدل شد.[۲]
مصادره گندم و غذاهای دیگر توسط مقامات شوروی به دستور استالین از عوامل قحطی بین سالهای ۱۹۳۲ تا ۱۹۳۴ بود (بخصوص در اکراین، قزاقستان و قفقاز شمالی). بسیاری از دهقانانی که با مصادره و کلکتیویزاسیون مخالفت میکردند با برچسب «کولاک» سرکوب و دستگیر میشدند.. قحطی مصنوعی که توسط استالین در اوکراین ایجاد شد و به هولودومور مشهور است، باعث مرگ تا ۱۰ میلیون اوکراینی شد.[۱] استالین رهبر اتحاد شوروی در زمان جنگ جهانی دوم بود و تحت رهبری او این کشور نقشی حیاتی در شکست آلمان نازی در آن جنگ داشت (این جنگ در شوروی با نام جنگ کبیر میهنی شناخته میشود). پس از جنگ، استالین اتحاد شوروی را به عنوان یکی از دو ابرقدرت جهانی مطرح کرد و تقریباً چهار دهه پس از مرگ او در ۱۹۵۳ این موقعیت همچنان برجا بود.
حکومت استالین را بسیاری به «کیش شخصیت پرستی» و شیوههای مخفی حذف مخالفین محکوم میکنند. نیکیتا خروشچف، جانشین استالین، حکومت و کیش شخصیت استالین را در کنگره معروف حزب کمونیست شوروی در ۱۹۵۶ محکوم کرد و پروسه استالین زدایی را آغاز کرد که بعدها به جدایی چین و شوروی انجامید. بسیاری استالین را مسئول مرگ مخالفان حکومت او میدانند و قتل لئون تروتسکی دوست انقلابی لنین و از رهبران انقلاب روسیه و جنبش ضد استالینی نیز توسط یکی از عاملان حکومت او انجام شد.[۲]
محتویات
- ۱ کودکی و ایام آغازین
- ۲ ازدواجها و خانواده
- ۳ عروج به قدرت
- ۳.۱ کمپین علیه اپوزیسیون راست و چپ
- ۳.۲ فعالیتهای جاسوسی و پلیس مخفی استالین
- ۴ استالین و تغییرات جامعه شوروی
- ۴.۱ صنعتی سازی
- ۴.۲ اشتراکی سازی (کلکتیویزاسیون)
- ۴.۳ علوم
- ۴.۴ خدمات اجتماعی
- ۴.۵ مذهب و فرهنگ و هنر
- ۴.۶ تصفیه و تبعید
- ۴.۷ تصفیه
- ۴.۷.۱ تبعیدها
- ۴.۷.۲ تعداد قربانیان
- ۵ جنگ جهانی دوم
- ۵.۱ پناهگاههای استالین
- ۶ مرگ
- ۷ جستارهای وابسته
- ۸ پانویس و منابع
- ۹ پیوند به بیرون
کودکی و ایام آغازین
منابع قابل اعتماد راجع به جوانی و کودکی استالین زیاد نیستند. بعضیها نوشتههای دختر استالین، سوتلانا آلیلویوا را معتبرترین منابع میدانند.
او با نام ژوزف ویسارینویچ جوگاشویلی در گوری، گرجستان، امپراتوری روسیه به دنیا آمد. پدر و مادرش به ترتیب ویساریون جوگاشویلی و اکاترینا گلادزه نام داشتند. مادر او هنگام تولد، یک سرف بود. در کودکی او را «سوسو» میخواندند که نام مستعاری گرجی برای «جوزف» است. در ۱۹۱۳ او نام «استالین» (در روسی: مرد پولادین) را برگزید. سه خواهر و برادر استالین در سنین پایین از دنیا رفتند و جوزف عملاً تک فرزند بود. پدرش، ویساریون، خیاط بود و مغازه خود را باز کرد که با ورشکستگی سریع آن مجبور شد به کار کردن در یک کارخانه کفاشی در تفلیس روی آورد.
پدر استالین کمتر به خانواده توجه داشت، مدام مست میکرد و همسرش و پسر کوچکش را کتک میزد. یکی از دوستان کودکی استالین مینویسد: «آن کتک زدنهای بیهوده و ترسناک پسر را به سختی و بی قلبی پدر ساختند.» همین دوست مینویسد که هرگز گریه استالین را ندیدهاست.
اکاترینا، مادر استالین، در خانه مردم کار میکرد و لباس میشست و یکی از مشتریانش یکی از یهودیان گوری به نام دیوید پاپسیمدوف بود. پاپسیمدوف به جوزف (که به همراه مادرش به کمک میرفت) پول و کتاب میداد و مشوق او بود. (دههها بعد پاپسیمدوف به کرملین رفت تا ببیند «سوسو» ی کوچولو به کجا رسیدهاست. استالین نه تنها به گرمی از او استقبال کرد که با لبخند در اماکن عمومی به گفتگو با او میپرداخت)
در ۱۸۸۸ پدر استالین به تفلیس مهاجرت کرد و خانواده را بدون حمایت رها کرد. شایعاتی هست که میگویند او در دعوایی بین مستها کشته شدهاست و بعضیها میگویند تا ۱۹۳۱ هنوز در گرجستان دیده میشدهاست.
جوزف در هشت سالگی و در مدرسه کلیسای گوری تحصیلاتش را آغاز کرد. مثل بقیه کودکان گرجی که مجبور بودند در امپراتوری روسیه آن زمان به مدرسه روسی بروند، او نیز به خاطر لهجه گرجی و ملیتش مورد تمسخر قرار میگرفت. میگویند استالین در این دوره جذب مبارزان کوهستانی گرجستانی که برای استقلال گرجستان میجنگیدند بودهاست. یکی از قهرمانان محبوب او کوهنوردی افسانهای به نام کوبا بود و همین اولین نام انقلابی شد که جوزف بر خود نهاد.
جوزف در کلاس خود، شاگرد اول شد و در ۱۴ سالگی بورسیهٔ مدرسه علوم دینی تفلیس را دریافت کرد و از ۱۸۹۴ مشغول تحصیل در آن جا شد. (یکی از همکلاسیهایش در این دوره، کریکور بدروس آغاجاریان بود). گرچه مادرش همیشه (حتی پس از رسیدن او به رهبری شوروی) میخواست که او کشیش شود ولی علت رفتن او به مدرسه دینی تنها نبود دانشگاه مناسب بود. استالین در این دوره هم کمک تحصیلی دریافت میکرد و هم بابت خواندن در گروه کر، مزد میگرفت.
استالین در همین سالها و در همان مدرسه علوم دینی فعالیتهای چپ خود را آغاز کرد. او به یکی از سازمانهای سوسیال دموکرات گرجستان پیوست و به تبلیغ مارکسیسم پرداخت. نتیجتاً در ۱۸۹۹ از مدرسه دینی اخراج شد. او سپس یک دهه با سازمانهای زیرزمینی سیاسی در قفقاز کار میکرد و از ۱۹۰۲ تا انقلاب روسیه (۱۹۱۷) بارها دستگیر و به سیبری تبعید شد.
استالین در دعواهای حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه طرفدار بحثهای لنین بود و در کنگره پنجم این حزب در ۱۹۰۷ در لندن شرکت کرد. در دوره پس از انقلاب ۱۹۰۵ استالین سردسته گروههایی بود که برای تأمین مالی حزب بلشویک، بانکها را سرقت میکردند. همین کارهای عملی بود که او را در حزب مطرح کرد و در ژانویه ۱۹۱۲ به کمیته مرکزی انتخاب شد.
تنها اثر تئوریک قابل ذکر او در این دوره مطلب بسیار مهمی بود که در زمان تبعیدش در وین نوشت. این مطلب «مارکسیسم و مسئله ملی» نام دارد و تا امروز به عنوان اثر مهمی در مورد مسئله ملی و برخورد مارکسیسم به آن مطرح است و موافقها و مخالفان زیادی دارد. این جزوه احتمالاً از دلایلی بود که پس از انقلاب او را به عنوان کمیسر خلق برای امور ملیتها گماشتند. استالین در این دوره شعر هم میگفت (غالباً به زبان گرجی). بعضی اشعار او در موزه استالین در گوری موجود است.
ازدواجها و خانواده
همسر اول استالین، اکاترینا سوانیدزه، در ۱۹۰۷ تنها چهار سال پس از ازدواج درگذشت. معروف است که استالین در تشیع جنازه او گفته که با مرگ او دیگر هیچ احساسات گرمی برای مردم نخواهد داشت زیرا تنها او میتوانسته «قلب سنگی» استالین را آب کند. میگویند استالین اکاترینا را بسیار دوست داشت و در زندگی تنها مایه خشنودی اش بود. آنها با هم فرزندی به نام یاکوف جوگاشویلی به دنیا آوردند که بعدها رابطه خوبی با استالین پیدا نکرد.
میگویند سختیهای استالین نسبت به فرزندش تا حدی بود که او به خودکشی روی آورد و به خودش شلیک کرد اما جان سالم به در برد. استالین در مورد این واقعه گفت: «حتی نمیتواند مستقیم شلیک کند.» یاکوف بعدها در ارتش سرخ خدمت کرد و به دست آلمانها افتاد. آلمانها پیشنهاد دادند که او را با یک ژنرال آلمانی مبادله کنند اما استالین این پیشنهاد را رد کرد. بعضی میگویند او در جواب به این پیشنهاد گفتهاست: «یک ستوان به اندازه یک ژنرال نمیارزد» و بعضی میگویند گفته «من پسر ندارم.» به هرحال یاکوف در اردوی آلمانها کشته شد. میگویند در حال تلاش برای فرار در سیمهای برقی گیر کرد و مرد. با این حال این بر طبق «گزارش رسمی» است و مرگ یاکوف هنوز در هالهای از ابهام است. بعضیها میگویند او دوباره خودکشی کردهاست.
زن دوم او، نادژدا آلیلیوا بود که در ۱۹۳۲ درگذشت. طبق گزارشهای رسمی او بر اثر مریضی درگذشت اما بعضی میگویند پس از دعوایی با استالین، خودکشی کردهاست و یادداشتی خودکشی به جا گذاشته که به روایت دخترشان «نیمی شخصی، نیمی سیاسی» بودهاست. او از استالین دو فرزند داشت. پسری به نام واسیلی و دختری به نام سوتلانا. سوتلانا در سن ۴۱ سالگی در سال ۱۹۶۷ و اوج جنگ سرد به سفارت آمریکا در دهلی پناهنده شد.[۳]
واسیلی تا مقامات بالای نیروی هوایی شوروی ترقی کرد و در جنگ جهانی دوم از نیروهای زبده هوایی بود. طبق گزارش رسمی در ۱۹۶۲ بر اثر الکلیسم مرد اما این هم مورد سؤال و تردید قرار گرفتهاست. سوتلانا در ۱۹۶۷ به ایالات متحده مهاجرت کرد.
استوارت کاهان، ژورنالیست آمریکایی، در کتاب خود، «گرگ کرملین»، مدعی شدهاست که استالین مخفیانه زن سومی به نام روسا کاگنوویچ هم داشتهاست. روزا خواهر لازار کاگنوویچ، سیاست مدار شوروی بود. با این حال این ادعا ثابت نشده و بسیاری آن را تکذیب کردهاند. خانواده کاگنوویچ حتی هرگونه ملاقات استالین و رزا را تکذیب کردهاند.
مادر استالین در ۱۹۳۷ درگذشت. استالین حتی در تشیع جنازه شرکت نکرد و به فرستادن گلی بسنده کرد.
در مارس ۲۰۰۱، یکی از شبکههای تلویزیونی روسیه از کشف یکی از نوههای ناشناخته استالین خبر داد که در نووکوزنتسک زندگی میکرد. او یوری دایدوف نام داشت و مدعی شد که پدرش به او در مورد پدربزرگ واقعی اش خبر داده اما به علت کمپین علیه کیش شخصیت استالین، ماجرا مسکوت ماندهاست. الکساندر سولژنیتسن قبلاً مدعی شده بود که استالین با زنی به نام لیدا بودهاست و در ۱۹۱۸ در تبعید در شمال سیبری با او صاحب پسری شدهاست.
عروج به قدرت
در ۱۹۱۲ استالین در کنفرانس حزبی پراگ شرکت داشت و به کمیته مرکزی بلشویکها انتخاب شد. در ۱۹۱۷ در حالی که لنین و اکثریت رهبری بلشویکها در تبعید بودند، او سردبیر پراودا، روزنامه رسمی حزب، بود. پس از انقلاب فوریه، استالین و هیئت تحریریه به دفاع از دولت موقت کرنسکی برخاستند و میگویند این تا جایی بودهاست که استالین گاه به گاه حاضر به چاپ مقالات لنین در طرفداری از سرنگونی دولت موقت نبودهاست.
در آوریل ۱۹۱۷ استالین سومین رای بالا را داشت و به کمیته مرکزی انتخاب شد و بعدها در مه ۱۹۱۷ به دفتر سیاسی کمیته مرکزی هم انتخاب شد. این عناوین تا آخر عمر برای او باقیماندند. بنا به گزارشهای بسیاری نقش استالین در روز انقلاب اکتبر، بسیار محدود بود. بعضی نویسندگان دیگر (همچون آدام اولام) ادعا میکنند که هر عضو کمیته مرکزی وظایف مشخصی در آن روز به عهده داشتهاست.
استالین در ۶ نوامبر ۱۹۱۸، سالگرد یک سالگی انقلاب، در پراودا در مورد انقلاب و نقش تروتسکی نوشت: «تمام کار عملی در ارتباط با سازمان دهی قیام زیر فرماندهی مستقیم رفیق تروتسکی، رئیس شورای پتروگراد انجام شد. میتوان با قاطعیت گفت که حزب اساساً و اصولاً برای کشاندن وسیع سربازان به سمت شوروی و شیوه کارآی سازماندهی کمیته انقلابی نظامی، به رفیق تروتسکی مدیون است.» (این قطعه در کتاب «انقلاب اکتبر» از استالین در ۱۹۳۴ منتشر شد اما در مجموعه آثار استالین در ۱۹۴۹ حذف شده بود).
بعدها در ۱۹۲۴، استالین مدعی شد که در روز انقلاب، «مرکز حزب» بوده که تمام کار عملی شورش را «فرماندهی» میکردهاست و این مرکز متشکل از خود او، اسوردلوف، دژیرنسکی، اوریتسکی و بابنوف بودهاست. با این حال هیچ مدرکی برای وجود چنین «مرکز» ی ارائه نشدهاست و اگر هم چنین چیزی بوده قاعدتاً باید تحت فرمان شورای انقلابی نظامی، به فرماندهی تروتسکی، میبودهاست.
استالین در جنگ داخلی روسیه و جنگ شوروی و لهستان به عنوان کمیسر سیاسی در جبهههای مختلف ارتش سرخ حضور داشت. اولین پست دولتی استالین «کمیسر خلق برای مسائل ملل» بود که از ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۳ در اختیار داشت.
او در ضمن از ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۲ کمیسر خلق برای بازرسی کارگران و دهقانان، از ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۳ عضوی از شورای نظامی انقلابی، و از ۱۹۱۷ به بعد عضو کمیته اجرایی مرکزی کنگره شوراها بود.
کمپین علیه اپوزیسیون راست و چپ
در ۳ آوریل ۱۹۲۲ استالین به دبیر کلی کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه (بلشویکها) رسید، پستی که بعدها به بالاترین پست کشور بدل شد. بعضی میگویند که او ابتدا از قبول این سمت سرباز زده و تحت اصرار آن را قبول کردهاست. در آن زمان دبیر کلی سمت مهمی تلقی نمیشد اما پتانسیل خوبی برای استالین فراهم کرد تا حزب را پر از طرفداران خود کند.
محبوبیت استالین در حزب بلشویک به کسب قدرت سیاسی بسیاری توسط او انجامید. این باعث تعجب لنین در حال احتضار شد که در آخرین نوشتههایش خواهان برکناری استالین «بینزاکت» شد. اعتبار این سند در کنگره حزب به رای گذشته شد و کنگره به اتفاق آرا به عدم اعتبار آن رای داد. پس از مرگ لنین در ژانویه ۱۹۲۴ استالین به همراه کامنف و زینوویف به رهبری عملی حزب پرداختند. آنها از نظر ایدئولوژیکی بین تروتسکی در چپ و بوخارین در راست بودند. در این دوره استالین تأکید سنتی بلشویکها بر انقلاب جهانی را کنار گذاشت و به جای آن به سیاست «سوسیالیسم در یک کشور» روی آورد که در تضاد با تئوری انقلاب مداوم تروتسکی بود.
در نبرد برای رهبری، یک لازمه از پیش مشخص بود. وفاداری به لنین. استالین تشیع جنازه لنین را سازمان داد و در سخنرانی خود تقریباً با عناوین مذهبی از لنین ستایش کرد و وفاداری نامیرایش را به او ابراز کرد. تروتسکی در آن زمان مریض بود و میگویند استالین در مورد تاریخ تشیع جنازه به او دروغ گفته تا او نتواند حاضر باشد. نهایتاً با این که تروتسکی در روزهای اول رژیم شوروی، نزدیکترین فرد به لنین بود، مبارزه را به استالین باخت. استالین از این واقعیت که تروتسکی درست قبل از انقلاب به بلشویکها پیوسته بود به نحو احسن استفاده کرد و توجه عموم را به اختلافات پیش از انقلاب بین تروتسکی و لنین جلب کرد. یکی از سایر دلایل قدرت گیری استالین این واقعیت بود که تروتسکی با انتشار وصیت نامه لنین مخالفت کرد. در این وصیت نامه لنین به ضعفها و قدرتهای استالین و تروتسکی و سایرین پرداخته بود و پیشنهاد کرده بود که پس از او، گروهی کوچک به رهبری حزب گماشته شوند.
یکی از جنبههای مهم قدرت گیری استالین شیوهای بود که او بین رقبایش اختلاف ایجاد میکرد. او ابتدا با زیوونیف و کامنف ترویکاًیی علیه تروتسکی تشکیل داد. وقتی تروتسکی کنار زده شد، استالین با بوخارین و رایکوف علیه زیوونیف و کامنف متحد شد (در این جا او بر رای آنها علیه قیام در ۱۹۱۷ تأکید کرد). زیوونیف و کامنف سپس به بیوه لنین، کروپسکایا، روی آوردند و در ژولای ۱۹۲۶ اپوزیسیون متحد را تشکیل دادند. در ۱۹۲۷، در پانزدهمین کنگره حزب، تروتسکی و زیوونیف از حزب اخراج شدند و کامنف کرسیاش در کمیته مرکزی را از دست داد. استالین سپس به حساب «اپوزیسیون راست» و متحدان سابقش، بوخارین و رایکوف رسید.
استالین محبوبیت خود را مدیون معرفی خودش به عنوان «مرد خلق» از طبقات فقیر بود. مردم روسیه از جنگ جهانی و جنگ داخلی خسته بودند و سیاست استالین در تمرکز بر ساختمان «سوسیالیسم در یک کشور» پیغام ضدجنگی مثبتی در خود داشت. وی بعدها با ممنوع کردن ایجاد فراکسیون، نفع بسیاری برد زیرا عملاً دیگر کسی نمیتوانست با سیاستهای رهبر حزب مخالفت کند. تا سال ۱۹۲۸ (سال اول از برنامههای پنج ساله) استالین بین رهبری، از همه بالاتر بود و سال بعد تروتسکی به جرم مخالفت، تبعید شد. استالین سپس از شر اپوزیسیون راست بوخارین هم خلاص شد و با دفاع از کلکتیویزاسیون و صنعتی سازی، کنترل خود بر حزب و کشور را کامل کرد. با این حال محبوبیت سایر سران شوروی همچون سرگئی کیروف و ماجرای ریوتین ثابت کرد که استالین هنوز قدرت کامل را به دست نیاوردهاست و این تا تصفیه کبیر در سالهای ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸ طول کشید.
فعالیتهای جاسوسی و پلیس مخفی استالین
قدرت نیروهای پلیس مخفی شوروی در زمان استالین به اوج خود رسید. گرچه پلیس مخفی شوروی، چکا (بعدها گپو و اوگپو) در زمان لنین هم از قدرت برخوردار بود اما در زمان استالین به اوج خود رسید.
استالین در ضمن فعالیتهای بینالمللی پلیس مخفی و اطلاعات خارجی را افزایش داد. تحت رهبری او بود که شبکههای اطلاعات در اکثر کشورهای مهم دنیا تأسیس شدند: آلمان (حلقه جاسوسی معروف روته کاپله)، بریتانیای کبیر، فرانسه، ژاپن و آمریکا. استالین فرقی بین جاسوسی، پروپاگاندای سیاسی کمونیستی، و خشونت دولتی نمیدید و تمام اینها را به ان.ک.و. د (کمیساریای خلق برای مسائل داخلی) سپرد. استالین در ضمن از جنبش بینالملل سوم هم برای این اهداف استفاده میکرد و همیشه اطمینان کسب میکرد که احزاب کمونیست خارجی پیرو شوروی و استالین باقی بمانند.
یکی از اولین نمونههای کار پلیس مخفی استالین در خارج از کشور در ۱۹۴۰ اتفاق افتاد. پلیس مخفی به دستور او در این سال لئون تروتسکی را در مکزیک به قتل رساند.
استالین و تغییرات جامعه شوروی
صنعتی سازی
جنگ داخلی روسیه و «کمونیسم جنگی» تأثیر مخربی بر اقتصاد کشور داشت. بازده صنعتی در ۱۹۲۲ سیزده درصد ۱۹۱۴ بود. طرح نپ (سیاست نوین اقتصادی) وضع را بهتر کرد. تحت رهبری استالین این طرح در اواخر دهه ۲۰ با نظامی از «برنامههای پنج ساله» تعویض شد. این برنامهها، برنامههایی بسیار جاه طلبانه برای صنعتی سازی دولتی و اشتراکی سازی کشاورزی بودند. با تجارت بینالمللی محدود و عدم وجود هرگونه بنیاد مدرن، دولت استالین هزینه صنعتی سازی را با اعمال محدودیت بر شهروندان شوروی و با گرفتن ثروت کولاکها تأمین میکرد.
در ۱۹۳۳ درآمد واقعی کارگران به یک دهم سال ۱۹۲۶ رسید. در ضمن کار بدون مزد در اردوگاههای کار اجباری و کمپینهای «بسیج» کار کمونیستها و اعضای کومسومول برای پروزههای مختلف ساختمانی برپا بود. اتحاد شوروی در ضمن از متخصصان خارجی هم استفاده میکرد برای مثال مهندس بریتانیایی، استفن آدامز، که در توصیه به کارگران و پیشرفت روند ساخت کمک میکرد. با وجود شکستهای اولیه دو برنامه پنج سالهٔ اول از پایه بسیار پایین اقتصادی به صنعتی سازی بسیار سریعی رسیدند. گرچه تمام تاریخ دانان موافقند که اتحاد شوروی در زمان استالین به رشد خیره کننده اقتصادی رسیده است، نرخ دقیق این رشد مورد اختلاف است.
تخمینهای رسمی شوروی حدود ۱۳٫۹ درصد است، تخمینهای روسی و غربی حدود ۵٫۸ درصد و حتی ۲٫۹ درصد. حتی یکی از تخمینها میگوید که رشد شوروی پس از مرگ استالین بیشتر بودهاست.
اشتراکی سازی (کلکتیویزاسیون)
رژیم استالین به اشتراکی سازی اجباری در کشاورزی پرداخت. هدف این امر افزایش بازده کشاورزی از مزارع بزرگ و مکانیزه بود؛ و در ضمن اعمال کنترل سیاسی بیشتر روی دهقانان و کارآ ساختن روند جمعآوری مالیات. اشتراکی سازی به معنای تغییرات عظیم اجتماعی بود که از لغو نظام سرفی در ۱۸۶۱ به این طرف دیده نشده بود. اشتراکی سازی در ضمن به معنای سقوط سطح زندگی بسیاری از دهقانان بود و باعث واکنش خشونتآمیز بعضی از آنها شد.
در سالهای اول کشاورزی تخمین زده شده بود که تولید صنعتی و کشاورزی به ترتیب ۲۰۰ درصد و ۵۰ درصد رشد میکند اما تولید کشاورزی در حقیقت سقوط کرد. استالین تقصیر این سقوط را به گردن کولاکها (دهقانان ثروتمند) انداخت که با اشتراکی سازی مخالفت میکردند. (کولاکها تنها ۴ درصد جمعیت دهقانان را تشکیل میدادند) از همین رو هر کسی که با برچسب «کولاک»، «حامی کولاک» و یا «کولاک سابق» دستگیر میشد یا به قتل میرسید یا به اردوگاههای کار اجباری گولاگ میرفت و یا به مناطق دور کشور تبعید میشد.
بعضی از تاریخ دانان معتقدند اشتراکی سازی از دلایل اصلی قحطیهای بزرگ پس از آن بودهاست. (مائو زدونگ در چین هم با سیاست گام بزرگ به جلو باعث به وجود آوردن قحطی مشابهی از ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۱ شد).
در سالهای قحطی ۱۹۲۲ و ۱۹۲۳ در اکراین و منطقه کوبان، این تنها «کولاک» ها نبودند که به قتل میرسیدند و زندانی میشدند. کتابهای مختلف و از جمله کتاب جنجالی «کتاب سیاه کمونیسم» بر نقش مقامات شوروی در گسترش قحطی و مرگ و میر مردم در این منطقه تأکید داشتهاند. با این حال قحطی بر بخشهای دیگر هم اثر داشت و بعضی منابع تلفات آن را بین پنج تا ده میلیون بیان میکنند. مقامات شوروی و بعضی تاریخ نویسان مدعی هستند که اقدامات خشن و اشتراکی سازی سریع کشاورزی برای صنعتی سازی سریع شوروی و نهایتاً پیروزی در جنگ جهانی دوم، ضروری بود. تاریخ نویسان دیگری همچون آلک نووه، مدعی هستند که کشاورزی کلکتیو بیشتر به ضرر صنعتی شدن شوروی بوده تا به نفع آن.
علوم
علوم در اتحاد شوروی همچون هنر و ادبیات تحت کنترل شدید بود. در علوم «امن از نظر ایدئولوژیک» با توجه به تحصیلات رایگان و تحقیقات دولتی، پیشرفت بسیاری دیده میشد اما فشار ایدئولوژیک پیامدهای متأسف کنندهای هم داشت. مثلاً ژنتیک و سایبرنتیک به عنوان «شبه علم بورژوایی» محکوم میشدند. در اواخر دهه ۱۹۴۰ تلاشهایی برای سرکوب نسبیت خاص و نسبیت عام و مکانیک کوانتوم به جرم «ایدهآلیسم» بود. اما دانشمندان شوروی اعلام کردند که بدون استفاده از این تئوریها قادر به ساختن بمب اتم نخواهند بود.
تنها بخش علمی که استالین شخصاً در آن فعالیت داشت، زبانشناسی بود. در ابتدای حکومت استالین، چهره اصلی زبانشناسی در شوروی، نیکولای یاکوولویچ مار بود که مدعی بود زبان ساختاری طبقاتی دارد و ساختار زبان توسط ساختار اقتصادی جامعه تعیین میشود. استالین که قبلاً به عنوان کمیسر خلق برای امور ملل در مورد سیاست زبان نوشته بود، با این فورمالیسم ساده مارکسیستی مخالفت کرد و این پایانی بر نفوذ ایدئولوژیک مار بر زبانشناسی در شوروی بود. اثر اصلی استالین در مورد زبانشناسی مقاله کوتاهی با عنوان «مارکسیسم و مسائل زبانشناسی» است. گرچه استالین درافزوده یا درخشش خاصی در زبانشناسی نشان نداد اما ایراد مشخصی هم در فهم مسائل زبانشناسی نداشت. حتی میتوان گفت که نفوذ او عملاً زبانشناسی شوروی را از دست ایدئولوژی بازی نجات داد.
تحقیقات علمی با وجود حضور عملی بسیاری از دانشمندان در اردوگاههای کار اجباری، کند شده بود. (برای مثال لو لاندائو که در سالهای ۳۸ و ۳۹ در زندان بود و بعدها برنده جایزه نوبل شد). بعضی از دانشمندان هم اعدام میشدند (مانند لو شوبنیکوف در ۱۹۳۷). با این حال علوم و تکنولوژی در زمان استالین در بعضی زمینهها رشد بسیاری داشتند. این پایهای برای دستاوردهای معروف علمی شوروی در دهه ۵۰ بود. مثلاً ساخت کامپیوترهای بزرگ ب اٍ اس ام ۱ (БЭСМ) در ۱۹۵۳ یا برپایی اسپوتنیک ۱ در ۱۹۵۷. در واقع بسیاری از سیاستمداران در ایالات متحده پس از «بحران اسپوتنیک» نگران بودند که در علم و تحصیلات عمومی از شوروی عقب مانده باشند.
خدمات اجتماعی
مردم شوروی در زمان استالین به درجهای از لیبرالیزاسیون اجتماعی رسیدند که زنان نیز تحصیلات کافی و مساوی و حقوق برابر هنگام کار داشتند. در ضمن پیشرفتهای پزشکی زمان استالین طول عمر متوسط شهروندان شوروی و کیفیت زندگی آنان را بسیار افزایش داد. سیاستهای استالین حق تحصیلات و دسترسی به پزشکی رایگان را بطور وسیع در اختیار مردم قرار داد و عملاً اولین نسل رها از ترس تیفوس و مالاریا را به وجود آورد. این مریضیها شدیداً کاهش داده شدند و طول عمر متوسط تا چند دهه افزایش یافت.
در زمان استالین در ضمن برای اولین بار زنان میتوانستند بچهها را در فضای امن بیمارستان به دنیا بیاورند. نسلی که در زمان استالین متولد میشد، اولین نسلی بود که تقریباً تماماً باسواد بود. مهندسان برای آموزش تکنولوژی صنعتی به خارج فرستاده میشدند و صدها مهندس خارجی با قرارداد به روسیه میآمدند. راههای حمل و نقل پیشرفت یافت و راه آهنهای جدید بسیاری ساخته شد. کارگرانی که بیشتر از حد مقررشان تولید میکردند، استاخانویستها، پاداشهای ویژهٔ بسیاری دریافت میکردند و در نتیجه میتوانستند کالاهایی را بخرند که اقتصاد در حال رشد شوروی فراهم میکرد. با وجود صنعتی سازی و تلفات عظیم انسانی در جنگ جهانی دوم و سرکوبها، نسل زمان استالین شاهد رشد موقعیتهای شغلی، بخصوص برای زنان، بود.
مذهب و فرهنگ و هنر
در زمان استالین سبک هنری «رئالیسم سوسیالیستی» در نقاشی، مجسمهسازی، موسیقی، نمایشنامه نویسی و ادبیات تثبیت شد. بسیاری از سبکهای «انقلابی» پیشین مانند اکسپرسیونیسم، انتزاعی و تجربه گرایی آوانگارد به عنوان «فرمالیسم» طرد شدند. بسیاری از شخصیتهای مشهور هنری سرکوب و در بعضی مواقع دستگیر، شکنجه و اعدام شدند. کسانی چون ایزاک بابل و وسولد مایرهولد و اسیپ ماندلشتام از این سری هستند.
شخصیتهای جدیدی چون آرکادی گایدار، نویسنده کودکان، پیشرفت کردند و محبوب شدند و از روسیه پیشا انقلابی کسانی چون کنستانتین استانیسلاوسکی مطرح شدند. بعضی از هنرمندان مهاجر سابق به اتحاد شوروی بازگشتند. از جمله الکسی تولستوی در ۱۹۲۵، الکساندر کوپرین در ۱۹۳۶، و الکساندر ورتینسکی در ۱۹۴۳.
شاعر معروف روس، آنا آخماتووا، زیر فشار و سرکوب بود اما هرگز دستگیر نشد. شوهر اولش، نیکولای گومیلیف (شاعر و نظامی)، در ۱۹۲۱ تیرباران شد و پسرش، لف گومیلیف (تاریخدان)، دو دهه در گولاگی اسیر بود.[نیازمند منبع]
این که استالین شخصاً چقدر درگیر مسائل بودهاست مورد بحث است اما مسلماً او در مسائل فرهنگی هم مثل بقیه چیزها اظهار نظر میکرد و در بسیاری از موارد حکم آخر، حرف او بود.
مثل بقیه زندگی استالین موارد عجیب و غریب شخصی نیز موجود هستند. مثلاً میخائیل بولگاکوف، نویسنده و نمایشنامه نویس معروف، همواره سرکوب شده بود و کارش حتی به فقر کشیده بود اما پس از درخواستی شخصی از استالین به او مجدداً اجازه کار داده شد. نمایشنامهاش، روزهای توربینها، که قهرمانانش خانوادهای آنتی بلشویک بودند که در جنگ داخلی دستگیر شده بودند، نهایتاً روی صحنه رفت و یک دهه بدون وقفه در تئاتر هنرهای مسکو اجرا شد.
میگویند رمان مورد علاقه استالین «فرعون» اثر نویسنده لهستانی، بولسلاو پروس بودهاست. این رمانی تاریخی در مورد مکانیسمهای قدرت سیاسی است. بعضیها به شباهتهای این رمان و فیلمی که آیزنشتاین به سفارش استالین ساخت (ایوان مخوف) اشاره کردهاند.
در معماری، شیوه امپراتوری استالینیستی (که نوعی نئوکلاسیسیسم به روز شده در سطحی بسیاری بزرگ بود که با هفت آسمان خراش مسکو تداعی میشود) جای کانستراکتیویسم دهه ۲۰ را گرفت.
نقش استالین در رابطه با کلیسای ارتدوکس روسیه مورد اختلاف و پیچیدهاست. سرکوب مداوم در دهه ۳۰ کار را تقریباً به انحلال کلیسا رسانده بود. تا ۱۹۳۹ تعداد کلیساهای فعال (که در ۱۹۱۷ حدود ۵۴۰۰۰ بود) به چند صد عدد کاهش یافته بود و دهها هزار کشیش و راهبه دستگیر شده بودند. اما در جنگ جهانی دوم از کلیسا به عنوان سازمانی میهن پرستانه احیا شد. کلیساها مجدداً در زمان خروشچف سرکوب شدند. پذیرش دولت شوروی و شخص استالین توسط کلیسای ارتدوکس روسیه باعث اختلاف و انشعاب این کلیسا از کلیسای ارتدوکس خارج از این کشور شد که تا امروز نیز پابرجاست.
مذاهب دیگر در اتحاد شوروی همچون کلیسای کاتولیک رومی، باپتیستها، اسلام، بودیسم، یهودیت و غیره نیز دچار مشکلات و سرکوبهای مشابهی بودند. هزاران راهب و فرد مذهبی دستگیر شدند و صدها کلیسا، کنیسه، مسجد، معبد، و سایر اماکن مذهبی تخریب شدند.
تصفیه و تبعید
تصفیه
یکی از سیاستهای سانسور گرایی که در زمان استالین و در شوروی سابق حاکم بود ایجاد تغییر در تصاویر افرادی بود که توسط استالین به اعدام محکوم شده بودند.
تصویر بالا قبل از دسامبر ۱۹۳۸ (میلادی):از چپ به راست:وروشیلوف ،مولوتوف ،استالین و یژوف هنگام بازدید از آب راه مسکو-ولگا ،تصویر پایین:بعد از سپتامبر ۱۹۳۸ ،یژوف سقوط میکند.استالین دستور میدهد که یژوف از عکس حذف شود. |
استالین به عنوان صدر دفتر سیاسی در اواسط دهه ۳۰ با «تصفیه کبیر» در حزب تقریباً تمام قدرت را در دست خود گرفت. او این کار را به عنوان تلاش برای اخراج اپورتونیستها و ضدانقلابیون توجیه میکرد. قربانیان تصفیه معمولاً از حزب اخراج میشدند اما مجازاتهای بیشتری از اردوگاههای کار اجباری و گولاگ تا محاکمه توسط ان.ک.و. د و اعدام انتظار بسیاری را میکشید.
دوره اصلی تصفیه پس از قتل سرگئی کیروف، رهبر محبوب حزب در لنینگراد آغاز شد. کیروف بسیار نزدیک به استالین بود و قتل او حزب بلشویک را تکان داد. استالین، که میگویند میترسید خود او قربانی بعدی باشد، شروع به محکم کردن امنیت کرد و مخالفان خود را به «جاسوسی» و «ضدانقلابی» متهم کرد.
محاکمههای اصلی که به ریاست آندره ویشینسکی برگزار میشد، به «محاکمههای مسکو» معروف شدند، اما محاکمههای مشابهی در تمام کشور برگزار شد. چهار محاکمه در این مدت از اهمیت خاصی برخوردار است. محاکمه شانزده نفر (اوت ۱۹۳۶)، محاکمه هفده نفر (ژانویه ۱۹۳۷)، محاکمه مارشال توخاچفسکی و سایر ژنرالهای ارتش سرخ (ژوئن ۱۹۳۷) و نهایتاً محاکمه ۲۱ نفر (منجمله بوخارین) در مارس ۱۹۳۸.
یکی از نمونههای مهم محاکمه توخاچاوسکی به عنوان همکاری با نازیها بود. بعضی معتقدند محاکمه بسیاری از مهمترین رهبران نظامی بعدها در جنگ جهانی دوم و اشغال روسیه توسط آلمان نقشی منفی داشت.
سرکوب بسیاری از انقلابیون و اعضای برجسته حزب باعث شد که لئون تروتسکی اعلام کند رژیم استالین با «رودخانهای از خون» از رژیم لنین جدا است. کسانی مثل سولژنیتسن معتقدند که استالین عقاید خود را از لنین و اعمالی مثل اعدام مخالفان سیاسی در جنگ داخلی روسیه گرفتهاست. قتل تروتسکی در اوت ۱۹۴۰ در مکزیک (جایی که او از ژانویه ۱۹۳۷ در تبعید زیسته بود) آخرین و مشهورترین مخالف استالین در رهبری قدیمی حزب را نیز از جای برداشت. حالا تنها سه نفر از «بلشویکهای قدیمی» (دفتر سیاسی زمان لنین) به جا مانده بودند. خود استالین، میخائیل کالینین، و مولوتوف.[نیازمند منبع]
دوران تصفیه مختص به مقامات حزبی نبود و بسیاری به جرم «فعالیت ضد شوروی» و به عنوان «دشمن خلق» دستگیر و محاکمه میشدند. در اواخر تصفیه. دفتر سیاسی نیکولای یژوف، رئیس وقت ان.ک.و. د را برکنار و بعدها اعدام کرد. بعضی تاریخ دانان همچون امی نایت و رابرت کانکوئست معتقدند که این عمل از سوی استالین و برای پاک کردن جرم از نام خود بودهاست. ضمن تصفیه تلاشهای بسیاری برای عوض کردن تاریخ در کتابهای درسی شوروی و منابع تبلیغی بود. بسیاری از قربانیان اعدامی از کتابها و عکسها بیرون گذاشته میشدند که گویی هرگز وجود نداشتهاند. نهایتاً تاریخ انقلاب به گونهای روایت میشد که گویی تنها دو شخصیت داشتهاست. لنین و استالین.
تبعیدها
استالین، بخصوص در زمان جنگ جهانی دوم، دست به تبعیدهای جمعی بزرگی زد که نقشه قومی اتحاد شوروی را عوض کردند. بیش از یک و نیم میلیون نفر به سیبری و جمهوریهای آسیای مرکزی تبعید شدند. دلایل رسمی تبعید جدایی طلبی، مقاومت در مقابل دولت شوروی و همکاری با آلمانیهای اشغال گر عنوان میشدند.
گروههای قومی ذیل بیش تر از همه قربانی این تبعیدها شدند: اکراینیها، لهستانیها، کرهایها، آلمانیهای ولگا، تاتارهای کریمه، کالمیکها، چچنیها، بالکارها، کاراچایاها، ترکهای مشکیتی، فنلاندیها، بلغاریها، یونانیها، ارمنیها، لاتویاییها، لیتوانیاییها، استونیاییها و یهودیها. بسیاری از کولاکها نیز به سیبری و آسیای مرکزی تبعید شدند.
در فوریه ۱۹۵۶ نیکیتا خروشچف به محکومیت این تبعیدها پرداخت و آنها را در مخالفت با اصول لنینیستی خواند و اکثر آنها را به جای خود بازگرداند. اهمیت تاریخی این تبعیدهای دسته جمعی بسیار است و همین امروز نیز اهمیت خاصی برای جنبشهای جدایی طلب در دولتهای بالکان، تاتارستان، و چچن دارد.
تعداد قربانیان
تعداد قربانیان رویدادهایی که در بالا توضیح داده شد مورد اختلاف بسیار است. در زمان جنگ سرد بسیاری رقم کشته شدگان را تا حدی خیالی مانند ۶۰ میلیون بالا میبردند. با سقوط اتحاد شوروی در ۱۹۹۱ بایگانی اسناد شوروی بالاخره در اختیار عموم قرار گرفت و ارقام متفاوتی انتشار یافت. در این ارقام صحبت از ۸۰۰ هزار اعدامی (