- جدید
- ناموجود

Reza Shah 5000 Dinars Silver Coin
مشخصات سکه :
مبلغ اسمی : 5000 دينار
تاریخ ضرب : 1308- 1306 شمسي
شرح روی سکه: برگ بلوط وزيتون –پهلوي شاهنشاه ايران– جلوس آذر 1304– تصوير نيم تنه- سال
شرح پشت سکه : برگ بلوط وزیتون –تاج پهلوي-شیر وخورشید -مبلغ
جنس سکه : نقره
وزن سکه : 23 گرم
قطر سکه : 36 میلی متر
توجه : جهت برخورداری از تخفیف سایت ثبت نام و با کد کاربری خود سفارش ثبت نمائید. زیرا تخفیف فقط برای اعضا در نظر گرفته شده و قابل رویت است.
توجه : درج کد پستی و شماره تلفن همراه و ثابت جهت ارسال مرسوله الزامیست .
توجه:حداقل ارزش بسته سفارش شده بدون هزینه پستی می بایست 100000 ریال باشد .
در ایران معمولاً سکه را با چکش ضرب میزدند و طریقه ضرب این گونه مسکوکات آسان بود. قرنها به این ترتیب عمل میکردند که ابتدا نقش پشت سکه را روی فلز محکمی که معمولاً از فولاد بود به طور معکوس و منفی حکاکی میکردند و آن را در وسط سندان کار میگذاشتند و به همان طرز عیناً نقش روی سکه را نیز در سر سنبهای از فولاد حکاکی میکردند. پس از تعیین عیار مناسب فلزات و ذوب و شمش نمودن، آنها را خرد کرده، به قطر و وزن لازم به صورت قطعاتی میبریدند و آن را گداخته، به ضرب فشار چکش به صورت مسکوک در میآوردند. این نوع سکه زدن منحصر به کشور ما نبود، تقریباً در همه جای دنیا به همین شیوه عمل میشد، بعدها به صورت بسیار ابتدایی از منگنهها استفاده میکردند و پس از سال ۱۵۶۱ م با اختراع ماشین ضرب سکه در اروپا، سکههای استاندارد رواج یافت.
بر اساس نوشتهها و مدارک موجود در ایران، در زمان صفویه نظم و ترتیب خاصی برای ضرب سکه وجود داشت و ضرابخانه، سازمان اداری گستردهای دارای مشاغل متنوع بود که تحت نظر معیرالممالک اداره میشود عزل و نصب حکاکان، زرکشان، ضرابباشی، ضابطان، صنعتگران، کارکنان و کارمندان با وی بود و هیچ یک از عاملین دیگر حق دخالت نداشتند. دستگاههای مهم ضرابخانه عبارت بودند از:
در دوران افشاریه و زندیه تا اواسط قاجاریه وضع ضرب سکه کم وبیش به همان صورت بود تا در سال ۱۲۸۲ هـ . ناصرالدین شاه دستور داد ضرابخانهای با روش جدید از فرانسه خریداری و به ایران وارد شود و پس از وقفهای دوازده ساله، ضرابخانه جدید در سال ۱۲۹۴ هـ به دستیاری پشان، مستشار اتریشی، کار خود را آغاز نمود.
بزرگترین سکه جهان سکهای زرین است که نوشته روی آن به فارسی است و مشخصات سکه عبارت است از: وزن آن بیش از هفتاد انس (انس = ۳۱ گرم و اندی) - اندازه قطر و دایره این سکه ۵/۱۴ سانتیمتر است. نوشته روی سکه «لااله الاالله محمد رسول الله» و عبارت «ضرب دارالخلافه شاه جهان آباد ۱۰۶۴» و درحاشیه آن هم این شعر دیده میشود:
این سکه منحصر به فرد بوده و اکنون در موزه بریتانیاست.
در میانه بحران، کلنل (سرهنگ) رضاخان، افسر چهل و دو سالهای از یک خانواده گمنام نظامی و ترک زبان در مازندران که مدارج نظامی را طی کرده و به فرماندهی بریگاد قزاق قزوین رسیده بود، نیروی نظامی سه هزار نفره خود را به سوی تهران حرکت داد. او با کسب حمایت افسران ژاندارمری و مشاوران نظامی انگلیسی در شب سوم اسفند وارد تهران شد، شصت تن از رجال طراز اول را دستگیر کرد، به شاه اطمینان داد که کودتا برای نجات سلطنت از خطر انقلاب انجام میگیرد و درخواست کرد سید ضیا نخست وزیر شود. این دو در اعلان تشکیل حکومت خود اظهار کردند با پایان دادن تجزیه داخلی، انجام دگرگونیهای اجتماعی، و نجات کشور از اشغال بیگانگان، عصر احیای ملی را آغاز میکنند.[۲]
رضاخان طی چهار سال با غلبه بر شورشهایی در گیلان، خراسان، آذربایجان، فارس، مازندران و خوزستان موقعیت سیاسی و نظامی خود را تثبیت کرد. او در ۱۳۰۲ نخست وزیری را به دست گرفت. در ۱۳۰۴ با تشکیل مجلس موسسان قاجار را خلع کرده، سلطنت را به دست آورد.[۳] گرچه او قدرت اش را در اصل بر ارتش استوار ساخت، بنا به عقیده آبراهامیان، جلوس اش بر تخت پادشاهی، بدون پشتیبانی چشمگیر مردم کشور چندان صلح آمیز و قانونی نبود.[۴] راه رضاخان به سوی تخت سلطنت نه صرفاً با خشونت، نیروی مسلح، ترس، و توطئههای نظامی، بلکه با همدستی علنی با گروههای مختلف در درون و بیرون مجالس ملی چهارم و پنجم، هموار شد. این گروهها از چهار حزب سیاسی تشکیل میشدند: محافظه کاران از حزبی با اسم بی مسمای حزب اصلاح طلبان، اصلاح طلبان از حزب تجدد، رادیکالها از حزب سوسیالیست، و انقلابیون از حزب کمونیست.[۵]
از جمله برنامههای حزب تجدد ترویج زبان فارسی به جای زبانهای محلی در سراسر کشور بود. سه روزنامه بانفوذ آرمانهای کلی اصلاح طلبان را تبلیغ میکرد: ایرانشهر که حسین کاظم زاده دیپلمات سابق سفارت ایران در لندن، حامی ادوارد براون، و برادر دمکراتی برجسته که خیابانی از تبریز تبعید اش کرده بود؛ از ۱۳۰۱ تا ۱۳۰۶ در برلین انتشار میداد. فرنگستان که مشفق کاظمی عضو جوان هیات دیپلماتیک از ۱۳۰۳ تا ۱۳۰۵ در آلمان منتشر میکرد. و آینده که دکتر محمود افشار یزدی استاد علوم سیاسی در تحصیلکرده اروپا در سال ۱۳۰۴ در تهران بنیاد گذاشت.[۶]
مجلهٔ ایرانشهر گرچه در برلین انتشار مییافت، تقریباً در چهل شهر ایران پخش میشد، موضع مجله در تراز موضوعاتی که مطرح میکرد، آشکار بود: از مجموع ۲۶۳ مقاله منتشره در مجله، ۷۲ مقاله بیانگر اهمیت آموزش عمومی و غیر مذهبی، ۴۵ مقاله مبین ضرورت بهبود بخشیدن به وضع زنان، ۳۰ مقاله در توصیف تایید آمیز ایران پیش از اسلام، و ۴۰ مقاله در بررسی جوانب فناوری جدید و فلسفه غربی بخصوص ضد روحانی گری ولتر، نژادپرستی گوبینو، و آثار گوستاو لوبون درباره جماعتهای غیر عقلایی بود.[۷] پیامدهای زیانبار قوم گرایی، مضمون همیشگی مجله محسوب میشد. همان طور که مقالهای درباره مذهب و ملیت بیان میداشت:
مساله قومیت چنان جدی است که هرگاه از یک ایرانی که به خارج سفر کرده باشد، ملیت اش را بپرسند، به جای نام پرافتخار کشور اش از زادگاهش نام میبرد. ما باید فرقههای محلی، گویشهای محلی، لباس محلی، آداب محلی، و حساسیتهای محلی را از میان برداریم...
مضمون همیشگی دیگر، این نظریه بود که عقب ماندگی فعلی ایران ناشی از حمله اعراب در قرن هفتم میلادی است. مقاله دیگر میگفت که جزمیت مذهبی، استبداد سیاسی، و امپریالیسم خارجی، به ویژه امپریالیسم عرب، «تواناییهای خلاق مردم هوشمند آریایی» را راکد گذاشتهاست، چنین مقالهای با تصویری که اعراب «وحشی» مسلمان را در حال غارت، هتک حیثیت و قتل عام زرتشتیان «متمدن» نشان میداد، به چاپ میرسید. جای شگفتی نیست که ایرانشهر به رغم تیراژ وسیع اش بین روشنفکران ایران، همچنان در خارج از کشور به چاپ میرسید.[۸]
مقالههای فرنگستان نیز همان گونه بود. از حدود هفتاد مقاله منتشره آن، نه مقاله به فلسفه سیاسی غرب از جمله نژادپرستی گوبینو، سوسیالیسم آناتول فرانس، و نظرات ضد استعماری کارل مارکس اختصاص داشت. نخستین مقاله مجله اظهار میداشت که ایران خود را از استبداد سلطنتی رهانیدهاست اما اکنون به دیکتاتور انقلابی (همچون موسولینی) نیاز دارد که تودههای ناآگاه را به زور از چنگ روحانیت خرافاتی برهاند. فقط اوست که میتواند نگرشی نوین، مردمی متجدد، و ملتی متجدد به وجود آورد.[۸]
محتوای ماهنامه آینده نیز چنین بود اما بیشتر به ضرورت ایجاد دولتی مرکزی و هویت ملی یکپارچه تاکید داشت. موسس و نگارنده، مجله را با مقالهای تحت عنوان «مطلوب ما: وحدت ملی ایران» آغاز میکرد:
ایده آل یا مطلوب اجتماعی ما حفظ و تکمیل وحدت ملی ایران است... (که موجب تشکیل امپراطوری و ملت بزرگ آلمان، ایطالیا و... شد) مقصود ما از وحدت ملی ایران وحدت سیاسی، اخلاقی، و اجتماعی مردمی است که در ایران اقامت دارند. این بیان شامل دو مفهوم دیگر است که عبارت است از حفظ استقلال سیاسی و تمامیت ارضی ایران باشد. اما منظور از کامل کردن وحدت ملی این است که در تمام مملکت زبان فارسی عمومیت یابد، اختلافات محلی از حیث لباس، اخلاق و غیره محو شود، و ملوک الطوایفی کاملاً از بین برود. کرد و لر و قشقایی و عرب و ترکمن و غیره با هم فرق نداشته، هر یک به لباسی ملبس و به زبانی متکلم نباشند... به عقیده ما تا در ایران وحدت ملی از حیث زبان، اخلاق، لباس، و غیره حاصل نشود هر لحظه برای استقلال سیاسی و تمامیت ارضی ما احتمال خطر میباشد. اگر ما نتوانیم همه نواحی و طوایف مختلفی را که در ایران سکنی دارند یکنواخت نماییم، یعنی همه را به تمام معنی ایرانی کنیم، آینده تاریکی در جلو ماست. آنها که به تاریخ ایران علاقه دارند، آنها که به زبان فارسی و ادبیات آن تعلق خاطر دارند، آنها که به مذهب شیعه علاقمند هستند باید بدانند که اگر رشته وحدت این مملکت از هم گسیخته شود هیچ باقی نخواهد ماند. پس همه باید یکدل و یک صدا بخواهیم و کوشش کنیم که زبان فارسی در تمام نقاط ایران عمومیت پیدا کند و به تدریج جای زبانهای بیگانه را بگیرد. این کار میسر نمیشود مگر به وسیله تاسیس مدارس ابتدایی در همه جا، وضع قانون تعلیم عمومی اجباری و مجانی و فراهم آوردن وسایل اجرای آن، تدریس زبان فارسی و تاریخ ایران در تمام مملکت چاره اصلی و قطعی است ولی بعضی طرق دیگر هم که در درجه دوم اهمیت هستند به خاطر ما میرسد و در شمارههای آینده شرح خواهیم داد. مثلاً باید به وسیله ساختن راههای آهن روابط ارزان سریع میان نقاط مختلف مملکت دائر نمود تا مردم شمال و جنوب، مشرق و مغرب بیشتر به هم آمیخته شوند، باید هزارها کتاب و رساله دلنشین و کم بها به زبان فارسی در تمام مملکت به خصوص آذربایجان و خوزستان منتشر نود. باید کم کم وسیه انتشار روزنامههای کوچک ارزان قیمت محلی به زبان ملی در نقاط دوردست مملکت فراهم آورد. تمام اینها محتاج به کمک دولت است و باید از روی نقشه منظمی باشد. می توان بعضی ایلات فارسی زبان را به نواحی بیگانه فرستاد و در آنجا ده نشین کرد و در عوض ایلات بیگانه زبان آن نقاط را به جای آنها به نواحی فارسی زبان کوچ داد و ساکن نمود. اسامی جغرافیایی را که به زبانهای خارجی و یادگار تاخت و تاز چنگیز و تیمور است باید به اسامی فارسی تبدیل کرد.[۹]
افشار در شمارههای آتی نیز به همین مضمون پرداخت. وی با این هشدار که کشور را خطرهای زیادی - اعم از خطر سرخ (شوروی)، آبی (انگلیس)، زرد (ترکیه)، سبز (اعراب)، و سیاه (روحانیت) – تهدید میکند، اعلام میداشت که وظایف اساسی، ایجاد یک دولت قدرتمند مرکزی، اشاعه زبان فارسی در میان جوامع غیر فارس، و انتقال دادن قبایل عرب و ترک از نقاط مرزی به مناطق داخلی است.[۱۰]
آبراهامیان میگوید: احمد کسروی مورخ نیز در مقالات متعددی در آینده و در آثار فراوان خود درباره زبانها، قبایل، مذاهب و نام جایهای ایران، به همین مساله وحدت ملی توجه داشت. او نخستین اثر مهم خود، آذری یا زبان باستان آذربایجان را متعاقب قیام خیابانی نوشت تا ثابت کند که آذری، زبان اصیل آریایی زادگاه وی را یورشهای ترکان از بین بردهاست. او نتیجه میگرفت که گویش ترکی فعلی که از خارج تحمیل شدهاست، اکنون باید جای خود را به فارسی، زبان رسمی کشور بدهد؛[۱۱] البته محققین دیگر[۱۲] به مقاله کسروی در نشریه پرچم [۱۳] اشاره میکنند که نقطه نظر متفاوتی را بیان میدارد:
... راجع به زبان هم خودتان بهتر میدانید، غریزه فطری و عادت از عواملی است که تغییر آن خیلی مشکل است، وقتی که پدر و مادر و برادر من از طفولیت با من ترکی حرف زده و میزنند، چگونه میشود من این زبان را دوست نداشته و اظهار نفرت کنم؟... اگر مقصود این بود که برای آسانی کار درسها در سالهای نخست دبستانهای آذربایجان به ترکی باشد ما به آن دخالت نمیکردیم زیرا راه حل بحث آن بود که زحمت تدریس با زبانی که از دو زبانی در میانه آذربایجان و دیگر جاهای ایران پدید میآید سنجیده شود و به هرحال این اهمیت را که ما به آن دخالت کنیم نداشت. ولی همه میدانند که موضوع زبان در آذربایجان معنیهای دیگری را دارد و همیشه مقاصد دیگری در پشت سر این عنوان میباشد.
کسروی در دومین کتاب مهم خود تاریخ پانصد ساله خوزستان میکوشید پیامدهای زیانبار و کشمکشهای قبیلهای و مذهبی را در نواحی جنوب غربی نشان دهد. او در اثر یادمانی خود تاریخ مشروطه ایران، ریشه پیشرفت نیافتگی ایران و بیشتر کشورهای خاور را پراکندگی در میان تودهها دانست، و گفت چند تیرگی که از دوگانگیهای قبیلهای و زبانی بر میخیزد، یکی از بدترین بیماریهایی ایت که گریبان ایران را گفتهاست. [۱۰]
به نظر بسیاری از مورخین، رضا شاه همه تقاضاهای مطرح شده توسط روشنفکرانی نظیر محمود افشار و حسین کاظم زاده را جز مقید کردن استبداد، کوتاه مدتی پس از آن قاجارها را خلع کرد و قدرت را به دست گرفت، برآورده ساخت.[۱۴]
منبع ویکی پدیا
تشکر نظر شما نمی تواند ارسال شود
گزارش کردن نظر
گزارش ارسال شد
گزارش شما نمی تواند ارسال شود
بررسی خود را بنویسید
نظر ارسال شد
نظر شما نمی تواند ارسال شود
Reza Shah 5000 Dinars Silver Coin
check_circle
check_circle